دوشنبه

ساخت وبلاگ
دوشنبه
بعد اینکه اومدم خونه... عید رو تبریک گفتم بعد مدتها گریم گرفت،کاش نمیومدم.اما بعد از اینکه رفتی با اون نگاه سردت دق کردم از یک طرف... آهنگ غمگینی گذاشته بود که بغزم گرفت بازم نتونستم جلوی خودم رو بگیرم فقط کم مونده بود هق هق کنم..دوس نداشتم کسی ببینه اینطور گریم بگیره ولی یاد گذشته و حالا داره از پا درم میاره نمیدونم چرا گریه کردم نمیدونم و نتونستم جلوی خودم رو بگیرم نمیدونم آخر به کجا میرسم فقط میدونم آدم ها خیلی زود عوض میشن،اما امیدوارم خودم هیچوقت عوض نشم چون همینطوریش هم دارم تلف میشم وای به حال اون روز..

دلم میخواد کسی رو داشتم که بشینم پیشش راحت گریه کنم اونقدر که خالی بشم راحت. 

نوشته شده در دوشنبه پنجم تیر ۱۳۹۶ساعت 21:9 توسط شب-0|


خداروشکر...
ما را در سایت خداروشکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : boghzeshekasteh0 بازدید : 80 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 15:51